هر چه قدر هم بکوشیم و فرار کنیم،
لحظاتی در زندگی پیش میآید که چارهای جز تصمیمگیری و انتخاب نداریم
انتخابهایی که هزینه دارند...
ممکن است وادار شویم برخی داشتههای خود را زمین بگذاریم تا جا برای دستاوردهای جدیدتر باز شود
ممکن است وادار شویم برخی را از دنیای خود بیرون برانیم
تا جا برای تنفس دیگرانی که در دنیای ما زندگی میکنند بیشتر شود...
هر تصمیمی در درون خود، درد دارد، رنج دارد، هزینه دارد
اما نباید در درون خود تردید داشته باشد...
هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت گزینههای یک تصمیم برای ما دقیقا همارزش نیستند
ما چیزی به نام تردید در تصمیمگیری نداریم
آنچه هست، ترس از تصمیمگیری است...
بیهوده نیست که گفتهاند
اگر بین انتخاب دو گزینه تردید داشتی
سکهای به هوا پرتاب کن و شیر یا خط بازی کن
قبل از رسیدن سکه به زمین
در دلت احساس میکنی که دوست داری، سکه از کدام سمت آن به زمین بیفتد...